هفت گانه - شهرک دهشک(ده اشکانیان) بزن آباد (برزو آباد)

} } document.onmousedown=noRightClick هفت گانه - شهرک دهشک(ده اشکانیان) بزن آباد (برزو آباد)

آن که به کار کسانى خشنود است ، چنان است که در میان کار آنان بوده است ، و هر که در باطلى پا نهاد ، دو گناه بر گردن وى افتاد ، گناه کردار و گناه خشنودى بدان کار . [نهج البلاغه]

نوشته شده توسط: سینا

.	پنج شنبه 88 دی 10 8:3 عصر
منتظر بمانید
	نظرات شما ()

نوشته شده توسط: سینا

محرم

پنج شنبه 88 دی 10 7:54 عصر

به زودی عزاداری اباعبدالله الحسین در شهرک دهشک ازنگاه تصویر

ببینید

نظرات شما ()

نوشته شده توسط: سینا

یکشنبه 87 بهمن 13 11:17 صبح

همراه باشید با هفت رنگ این وبلاگ

به هفت رنگ خوش آمدید

نظرات شما ()

نوشته شده توسط: سینا

دانش پزشکی در ایران باستان (1	یکشنبه 87 بهمن 13 11:13 صبح
دانش پزشکی در ایران باستان یکی دانش‌هایی که ایرا‌‌ن‌زمین در آن نقش مهمی را ایفا کرده دانش پزشکی است . دانش پزشکی در ایران پیش از دوره اوستایی و ظهور زرتشت وجود داشته است . زمانی که زرتشت که خود نیز یکی از پزشکان برجسته عهد باستان ایران می‌باشد پا به عرصه وجود می‌گذارد ، قرن‌ها بوده که این دانش در ایران زمین رواج داشته است . اوستا که مجموعه کاملی از تاریخ و فرهنگ ایرانیان پیش از ظهور زرتشت تا به دوره ... ادامه ...
	نظرات شما ()

نوشته شده توسط: سینا

پارت ها PART

یکشنبه 87 بهمن 13 11:13 صبح

پارت نام یکی از اقوام ایرانی است که در شمال و شمال شرق ایران سکونت داشته‌اند .
پارت‌ها را برخی از تاریخ نویسان از اقوام سکایی دانسته اند ! که به زبان پهلوی سخن می‌گفتند و آنها را شاخه‌ای از گروه پارنی PARNI از قوم داهه یا داخ معرفی کرده‌اند که در ناحیه پر‌ثوه ( منطقه‌ای در خراسان بین گرگان و کومس ) زندگی می‌کردند .
با نام پرثوه برای نخستین بار در کتیبه‌های بیستون و نقش رستم در زمان هخامنشیان برخورد می‌کنیم که ...

ادامه ...

نظرات شما ()

نوشته شده توسط: سینا

موسیقی هخامنشی

یکشنبه 87 بهمن 13 11:12 صبح

موسیقی هخامنشی

" ایرانیان برای قربانی در راه خداوند و مقدسات خود ، کشتارگاه و آتشکده ندارند و بر قبور مردگان شراب نمی‌پاشند ، در عوض یکی از پیشوایان مذهبی حاضر می‌شود و یکی از سرودهای مذهبی را می‌خواند .

" کورش برای حرکت سپاه دستور داد سربازان با شنیدن صدای شیپور قدم بردارند و حرکت کنند ، زیرا صدای شیپور علامت حرکت است . "

" کورش کبیر به عادت دیرینه ، در موقع حمله به ارتش آشور سرودی را آغاز کرد و سپاهیان او با صدای بلند آنرا خواندند و بعد از پایان سرود ، آزادمردان با قدم‌های مساوی و منظم به راه افتادند . کورش در وقت حمله به دشمن سرود جنگی را آغاز کرد و سپاهیان با او هماهنگ شدند . "

در سال 1336 هجری شمسی در کاوش‌های تخت جمشید در حول و حوش آرامگاه اردشیر سوم هخامنشی ، یک شیپور فلزی به طول 120 سانتی متر بدست آمد که شبیه کرنای است . قطر دهنه آن 50 سانتیمتر و جزو سازهای جنگی محسوب می‌شود . ..

ادامه ...

نظرات شما ()

نوشته شده توسط: سینا

سپنتا

یکشنبه 87 بهمن 13 11:10 صبح

سپنتا

عبدالحسین سپنتا ، کارگردان اولین فیلم ناطق ایرانی

( 1286 تهران – 1348 اصفهان )

ادامه ...

نظرات شما ()

نوشته شده توسط: سینا

درد و دل با خدا

یکشنبه 87 بهمن 13 11:9 صبح

درد و دل با خدا

خیلی بزرگواره ، با وجودی که بالاترین مقام این دنیای شلوغ پلوغه ، هیچ وقت منتظرم نمی‌ذاره .
اول بگم اجازه خدایا ، خدایا تو اجازه میدی ؟ تو صلاح می‌دونی

پس واسه لحظه‌های دشوار به من قدرت تحملشو ببخش . منو به اون نقطه برسون که همیشه یادم بمونه ، همه چیز از سوی تو خیر مطلقه حتی اگر ظاهراً همه چیز عذاب‌آور و دشوار باشه .
وقتایی که هر چی فکر می کردم فکر اسیر خاکم به هیچ جا نمی‌رسید . دنبال دلیل می‌گشتم و دلیلی پیدا نمی‌کردم ، پیش می‌اومد که با یه بغضی تو گلوم تکرار کنم : آخه واسه چی ؟ چی می شه اگه ... ؟
من خودم تا آخرین لحظه باهاتم واسه تموم لحظات همراهتم . من تنها بنده تو نبودم اما یه لحظه هم تنها رهام نکردی .
من دوستت دارم
ادامه ...

نظرات شما ()

نوشته شده توسط: سینا

هدیههایم به تو	یکشنبه 87 بهمن 13 11:8 صبح
دست‌هایت را به من بسپار تا زیباترین شعرهای هستی را در میانشان بگذارم ... غم‌هایت را به من بگو تا شیرین‌ترین شادی‌های دنیا را در عوض با تو تقسیم کنم ... نگاهت را به من بسپار تا رهگذار دیار روشنایی‌اش کنم ... قلبت را به من بسپار تا آبشار روح بخش حیات را در آن جاری سازم ... فکرت را به من بسپار تا رویاهای شیرین فردا را برایش متجلی سازم ... اما یأست را به گور بسپار تا هر دو فقط به روزهای روشن چشم دوزیم .
	نظرات شما ()

نوشته شده توسط: سینا

عشق	یکشنبه 87 بهمن 13 11:7 صبح
باز هم با من بگو قصه این درد جان افروز را تا توانی شرح ده تا بدانم قصه‌اش ، تا بخوانم غصه‌اش من که همچون شاپرک بر سر گل‌ها نشینم روز و شب باید از این راز این جادوی خوف انگیز آگهی پیدا کنم ... این سه حرف ساده اما پرکلام از چه رو زیباست ؟ از چه رویی قصه‌اش پر ز درد و غصه و سوز و نواست ؟ از چه رو پروانه می‌سوزد به شمع ؟ پس چرا این شمع را آزرم نیست ؟ همچنان آرام می‌سوزد به ناز شعله‌اش را مرگ زود آهنگ نیست باز هم با من بگو که چرا گل در باغ جامه عطرافشان کند ؟ جامه‌ها را می‌درد که چنین محشر کند ؟ این هزار خوش نوا از چه رو آواز کرد ؟ نغمه زیبای او قصه غم ساز کرد ؟ تو بگو این قصه چیست ؟ این ترانه ، این نسیم این سرود بی بدیل ؟ باز هم با من بگو ...
	نظرات شما ()